انسانها پناه می برند به خدا از شر شیطان و ترس دارند که مبادا شیطان در زندگی آنها رخنه کرده و آنان را گمراه نموده و به تباهی بکشاند. اما آنچه که باعث تزلزل و نابودی انسان می گردد و از راه حقیقت دور می گرداند ، جهل و نادانی است. اگر به روایت تفکر در امور توجه کنیم که می فرمایند بالاتر از یک عمر عبادت است به این امر مهم پی خواهیم برد.اکثر انسانها در خواب هستند و به بیراهه می روند و آنچه که زنگ بیداری و هوشیاری آنها می باشد تفکر است. در جوامع امروزی خیلی از ما به دلیل دغدغه های روزمره که در زندگی داریم در امور تدبیر نمی کنیم. اگر به زندگی افراد توجه داشته باشیم خواهیم فهمید که فرد بی تفکر حزب باد است و حق را به خاطر حرف دیگران زیر پا می گذارد و سرمایه اش را به خاطر رضایت دیگران نابود می کند. کسی که متفکر نباشد، عملکرد دیگران را ملاک خوبی و بدی می داند نه حق را و با حرف مردم زندگی می کند نه با حقیقت.فرد بی تفکر در قبول مسئولیت ، ملاک عملش جایگاه دنیوی است نه رضایت پروردگار. بی تفکر آنچه را که از او می خواهند انجام میدهد نه آنچه را که منطق می گوید. افسوس که زندگی امروزی بیشتر برای گذران وقت است و نقش مطالعه،مشورت و تفکر در امور کمرنگ شده است. خواسته هر انسانی را که می نگریم یا مال است یا سلامتی و یا خواسته های گوناگون دنیوی و اخروی، ولی آنچه را که لازمه پیشرفت و ترقی می باشد را از خداوند طلب نمی کنیم که همانا آن خواسته عقل است . هیچ کس را نخواهیم دید که خود را بی عقل بداند و همگی خود را عقل کل میدانند.
باید دانست که تا هنگامی که عالم،عاقل و هوشیار نشویم ،شیطان را با ما کاری نیست. پس باید پناه ببریم به خدا از شر جهل و نادانی!